حرف ها دارم
با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم و زمان را با صدایت می گشای
چه ترا دردی است
کز نهان خلوت خود میزنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربای؟
در کجا هستی نهان ای مرغ !
زیر تور سبزه های تر یا درون شاخه های شوغ؟
هر کجا هستی بگو با من.
آفتابی شو رعد دیگر پا نمی کوبد بر بام ابر.
روز خاموش است?آرام است.
از چه دیگر میکنی پروا؟